بالاخره بعد از 4 سال امام مهربانی ها من رو برای زیارت بارگاهش طلبید. چند وقت بود که دلم برای زیارت حرمش پر میکشید ولی خب قسمت نمیشد تا اینکه یه روز خاله زری پیام داد که میای بریم مشهد ؟ منم با پرویز صحبت کردم اونم گفت اگر دوست داری برو. خلاصه اینکه منو و آریان و خاله زری و مادربزرگم و خاله گلناز و شوهرش و دختر خاله ام و باباش عصر روز دوشنبه هفتم مرداد با قطار از اصفهان راهی مشهد شدیم و یکشنبه سیزدهم مرداد برگشتیم. با اینکه با وجود آریان خیلی اذیت شدم و تمام فکر و ذکرم این بود که برای آریان اتفاقی نیوفته و کلا با سفرهای قبلی زمین تا آسمون فرق داشت ولی سفر خوبی بود. همین که تونستم یک بار دیگه برم زیارت، خودش کلی ارزش داشت. امیدوارم که امام رضا شفاعت کنه و خدا حاجات همه و من رو برآورده کنه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها